در زمانه ای که جمع کردن و انباشته کردن هر چیزی یک جور برتری حساب میشود ، اینکه بخواهی بر خلاف مسیر آب شنا کنی و از استرس ها و حواس پرتی ها دوری کنی چالش بزرگی است.
مردم عادی در حال جمع آوری و زیاد کردن هر روزه وسایل ، پول و دارایی هایشان هستند ، سیاست مداران در حال گسترش شهر ها و کشورها هستند ، کارخانه داران بدون توجه به محیط زیست ، تولیدات خود را بیشتر میکنند.
در این میان گروهی نیز به تجارت اطلاعات (دیتا) می پردازند و آن چنان این تجارت را مهم میشمارند که ملاک تشخیص کشور قدرتمند را نفرات و بودجه نظامی آن نمی دانند بلکه میزان اطلاعات ذخیره و پردازش شده میدانند.
مسئله اطلاعات برای ما مردمان عادی نیز مهم شده است چرا که همواره به دنبال به دست آوردن اطلاعات جدید در زمینه شغلی ، اقتصادی و سیاسی هستیم .
در دورهمی ها بیشتر بحث و گفتگوها حول اطلاعات ظاهرن محرمانه و توضیح و تفسیر های سیاسی و اقتصادی شکل میگیرد.
هر روز ساعتها بصورت اعتیاد گونه در شبکه های اجتماعی بالا و پایین میرویم ، که شاید اتفاقی در گوشه ای از دنیا افتاده باشد و ما از آن بی خبر باشیم.
برای نداشتن احساس عقب ماندگی کاذب حاضریم همه جوره خرج کنیم و زمان زیادی را برای کسب اطلاعات بیشتر میگذاریم.
به دنبال آن شادی و خوشبختی را نیز در داشتن اطلاعات بیشتر میدانیم .
برای مثال هزینه هایی که برای کنکور ، دانشگاه ، مدرسه های هوشمند ، کلاس های فراوان خودیاری و خودشناسی ، زبان خارجه و … برای خود یا خانواده می کنیم.
یا اینکه ده ها کتاب و مجله میخریم ولی نمی خوانیم و شلوغی و استقبال عجیبی که از سمینارها ، همایش ها و وبینارها با موضوعات مختلف می شود.
همه اینها دال بر وجود شرایطی ست که ما را مجبور کرده ، همیشه به دنبال یادگیری بیشتر باشیم.
رشد و توسعه فردی با وجود هزاران کتاب و سایت و پادکست به مُد این سالها تبدیل شده است.
هر کجا را که می بینی انبوهی مربی و استاد، از دفاع شخصی و بدنسازی گرفته تا کوچینگ و موفقیت ، از زمین سبز شده اند.
و نکته جالب در مورد همه آنها داشتن اطلاعاتی است که میگویند خود یافته اند و دیگران ندارد و تنها به ما میگویند.
و چه غم انگیز است که بسیاری از افراد معتقدند کلید شادی آن است که چیزهای بیشتر و بیشتر بدانند و کارهای بیشتر و بیشتری انجام دهند.
و هر کس که سوار بر این قطار شد، را گویی منزلگه ای نیست
زندگی را پیوسته جستن و خواستن نیست
Svend Brinkmann در کتاب “ لذت دست کشیدن ” توصیه کرده است:
دست بکش ، سعی نکن همه کار بکنی و عوضش کارهای کمتری بکن.
در حقیقت گاهی بهتر است که عقب بمانی ، که از همانجا که هستی لذت ببری.
شاید این برداشت براتون پیش بیاد که داشتن اطلاعات چیز خوبی نیست و باید بی اطلاع بود .
در واقع صحبت من ، رعایت اعتدال و دوری از کسب اطلاعات به گونه افراطی و اعتیاد گونه است.
اینکه سعی کنیم همانطور که ذهن و محیط اطرافمون را پاکسازی میکنیم ، از انباشت اطلاعات و تجربه چیزهای بیشتر و بیشتر بدون اینکه ارزش و شادی پایدار به زندگی مون اضافه کنند ، خودداری کنیم.
درگیر مسابقه ها و مقایسه های بی ارزش نشیم و روی بدست آوردن آنچه که دوست داریم و ازش لذت میبریم تمرکز کنیم.
خیلی خوب بود